داستان برند مینو

در سال 1327 خورشیدی علی خسروشاهی پسر غفار به اروپا سفری داشت و با چندین شرکت اروپایی روابط تجاری برقرار کرد . علی موفق شد نمایندگی محصولات دارویی شرکت بوتس انگلستان را کسب کند و دوره ی جدیدی از تجارت را آغاز کرد . در سال 1329 خورشیدی حاج غفار خسروشاهی در گذشت و برخی مشکلات مالی و خانوادگی برای علی ایجاد شد . پس از مرگ پدر، علی و برادرش کارها را تقسیم کردند.
علی در ایران ماند و جلیل عازم عازم هامبورگ شد. در سال 1333 خورشیدی علی موفق شد نمایندگی انحصاری برند نستله را در ایران به دست بیاورد. جلیل در همین سالها موفق شد نمایندگی هنکل آلمان را در ایران کسب کند. علی در سال 1338 خورشیدی شرکت سهامی خوراک را تاسیس کرد که بعدها با نام پارس مینو شناخته شد.
تاسیس مینو
تعداد کارگران برند پارس مینو در ابتدا چیزی در حدود 15 نفر بود و این شرکت تولید موادغذایی خود را با دو محصول تافی و آب نبات شروع کرد سپس در سال 1341 خورشیدی برای اولین بار در ایران ویفر را به بازار معرفی کرد.
کارخانه ی مینو در سال 1354 خورشیدی به بهره برداری رسید. کارخانه ی خرمدره در سال 1358 خورشیدی به شکل یک پارک صنعتی بزرگ درآمد که کلیه ی امکانات رفاهی و مسکونی را در اختیار کارگران و کارمندان خود گذاشته بود و به توسعه و پیشرفت منطقه هم کمک کرده بود.
واگذاری شرکت مینو
در سال 1359 خورشیدی اعلام شد که گروه صنعتی پارس مینو توسط شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران به وزارت صنایع سپرده شده و پس از آن با واگذاری کارخانه ها، علی خسروشاهی برای همیشه ایران را ترک کرد. در دوران جنگ تحمیلی برند مینو ضررهای بسیاری را متحمل شد و بسیاری از خط تولیدهایش متوقف شد ولی با این حال باز هم بزرگ ترین خط تولید و پخش محصولات خوراکی را در ایران دارا بود.
خاطره ای جالب از صاحب مینو
صاحب کارخانجات پارس مینو درکتاب خاطراتش آورده اسـت:
یک کارخانه شکلات سازی سوئیسی گاهی بـه دلیل ایراد دستگاه هایش در خط تولید، بسته بندی خالی رد می کرده، بدون این کـه در داخل بسته شکلات بگذارد و همین بسته هاي خالی احتمالی، باعث نارضایتی مشتریان می شده اسـت
مسئولان این کارخانه سوئیسی آمدند کلی تحقیق کردند٬ و دست آخر پس از حدود یک و نیم میلیون دلار هزینه، بـه این نتیجه رسیدند کـه سر راه دستگاه نوعی وسیله لیزری بگذارند کـه بسته بندی هاي خالی را بـه طور اتوماتیک شناسایی کند و بردارد.
با شنیدن این خبر نگران شدم. چون دستگاه ما هم مشابه همان کارخانه شکلات سازی، ساخت همان شرکت سوئیسی بود، دستور تحقیق دادم، بعد از یک هفته سرپرست ماشینها آمد و گفت:
بله درست اسـت، در دستگاههای ما هم چنین ایرادی دیده شده و حتی ممکن اسـت چنین محصولاتی بـه بازار هم راه پیدا کرده باشد.
نگرانی ام زیادتر شد و تصمیم گرفتم در جلسه هیئت مدیره روی موضوع بحث کنیم. میخواستم نظر هیئت مدیره را در مورد یک و نیم میلیون دلار خرج احتمالی اخذ کنم.
فردای ان روز با اعضای هیت مدیره برای بازدید از خودرو بـه کارگاه تولید رفتیم و دیدیم یک پنکه روی صندلی جلو میز خودرو قرار دارد. از کارگر ساده٬ بالا سر خودرو پرسیدم: این برای چه اسـت؟
+ گفت: خودرو گاهی بسته خالی میزنه !
من هم این پنکه را کـه تو انبار بود آوردم، گذاشتم سر راه دستگاه کـه بسته هاي خالی از شکلات رابا باد پرت کنه بیرو، نگاهی بـه هیئت مدیره کردم، تمامشان رنگشان پریده بود !
بـه کارگر خلاق کـه ما را از شر 1.5میلیون دلار، خرج اضافی رهانیده بود یک تشویق نامه بـه اضافه یک ماه حقوق و یک خانه در کرج هدیه دادم
* گاهى سادهترین راه حل پیش روى ماست اگر مشکلات را بزرگ و پیچیده نبینیم !
دیدگاهتان را بنویسید